خوش به حالِ آن دلی که مبتلایِ توست، یا حسیــــن
حسیــــن آرام جانم،
حسیـــن آرام جانم،
حسیـــن آرام جانم ...
جوازِ ورودش از خود گذشتن بود، از دنیا گذشتن، از هوا و هوس گذشتن، خالی شدن از همهی تعلقات، که اگر چنین نبود، رفیق نیمه راه میشدند.
دانشگاهی در سالِ 61 هـ. ق به نام کربلا.
انسانیت، ایثار و شجاعت را باید در این دانشگاه آموخت. آنجا که باید در آتشِ عطش بسوزی تا حسینی شوی، تا به خدا برسی. آنجا که لحظهای درنگ، افسوسی میشود در نهانخانهی ذهن و قلبت که چرا از جاماندگان قافله کربلا بودم؟!
لحظهای درنگ جایز نیست! این فرصت طلایی را از دست ندهیم. حسینی شویم، کربلایی شویم ... پا در رکاب مولایمان باشیم ...
«لبیک یا حسین ... لبیک یا مهدی»
«دیگه چه خبر؟ یکی خوشحال و یکی ناراحت، یکی خندون و یکی گریون...»
عجب دنیاییست!
این طرف بار سفر را بستهاند به قصد دریای همدلی، دو کبوتر عاشق میروند برای ساختن لانهی عشقشان.
خبر آمد کمی آن طرفتر بار سفر را بست برای سفری ابدی ...
این طرف هیاهوی عروسی و جشن و شادی، آن طرف شیون و گریه و زاری.
این طرف آغاز و آن طرف پایان، امّا نه! هم پایان و هم آغاز.
عجب دنیاییست، تا بوده رسم روزگار این بوده!
ایکاش آخر همهی سفرها چیزی جز عاقبت به خیری نباشه.
سفرتان به خیر.
همیشه آرامش یکی از گمشدههای مهم بشر بوده و به هر دری میزند تا آن را پیدا کند؛ ولی قرآن با یک جمله کوتاه و پر مغز، مطمئنترین و نزدیکترین راه را نشان داده و میگوید: " بدانید که یاد خدا آرامبخش دلهاست "
گاهی ذکر خدا مایه تسکین دل است، گاهی خواندن قرآن و گاهی داستانهای قرآن که انسان را به رحمت خدا امیدوار و یأس و نومیدی را از بین میبرد و موجب آرامش میشود.
قصصُ الله، داستانهایی از خداست که به ما آرامش روحی و فکری و نورانیت قلب بخشیده و ما را در جهانی از نور و صفا مستغرق میسازد. *
* قصصُ الله یا داستان هایی از خدا، قاسم میرخلف زاده، انتشارات شهید احمد میرخلف زاده، اصفهان، 1397
میخواهم از علی بگویم، امّا سخن از علی گفتن آسان نیست.
سلام بر امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام
سلام بر قرآنِ ناطق
سلام بر دینِ تحریف ناپذیرِ خدا
سلام بر آن روزی که ندای جبرئیل تمامی گستره آسمان را فرا گرفت: «ای پیامبر رسالتت را کامل کن»*
چشمانتان را باز کنید و خوب بنگرید؛ دستانِ علی در دستان پیامبر است.
خوب گوش کنید؛ بانگ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ» را میشنوید؟
بشتابید برای بیعت با او
برای میثاقی استوار
امّا،
چه شد که پیمان شکستند؟!
چه شد که دین خدا را تحریف کردند؟!
چه شد که خلافتش را غصب کردند؟!
چه شد که علی تنها شد؟!
چه شد که علی سکوت کرد؟! 25 سال سکوت دردآور!
شاید که نه، قطعاً علی را نشناختند، که:
«عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ»
مراقب باشیم و بر عهد و پیمان خود استوار. علی زمانه را تنها نگذاریم.
* يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
اى پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالتش را به انجام نرساندهاى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد. بیگمان، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند. (مائده/ آیه 67)
<< 1 ... 36 37 38 ...39 ...40 41 42 ...43 ...44 45 46 ... 53 >>