سایه‌ی خنک کنار موکب، مثل پارچه‌ی نمدار روی پیشانی تب‌دار، دمِ گرمِ پیاده‌روی را از تنم بیرون کشید. به دیواره‌ی موکب تکیه دادم. پلک‌هایم را بستم. نسیم، عطرِ خاکِ نمناکِ جلوی موکب را بلند کرد. نفس عمیقی کشیدم. اینجا، حتی هوا هم مقدّس است؛ هوایی پُر… بیشتر »
   شنبه 11 مرداد 1404نظر دهید »
  جوازِ ورودش از خود گذشتن بود، از دنیا گذشتن، از هوا و هوس گذشتن، خالی شدن از همه‌­ی تعلقات، که اگر چنین نبود، رفیق نیمه راه می‌شدند. دانشگاهی در سالِ 61 هـ. ق به نام کربلا. انسانیت، ایثار و شجاعت را باید در این دانشگاه آموخت. آنجا که باید در آتشِ عطش… بیشتر »
   چهارشنبه 21 شهریور 139715 نظر »