« دانشگاهی به نام کربلا | قصصُ الله » |
«دیگه چه خبر؟ یکی خوشحال و یکی ناراحت، یکی خندون و یکی گریون...»
عجب دنیاییست!
این طرف بار سفر را بستهاند به قصد دریای همدلی، دو کبوتر عاشق میروند برای ساختن لانهی عشقشان.
خبر آمد کمی آن طرفتر بار سفر را بست برای سفری ابدی ...
این طرف هیاهوی عروسی و جشن و شادی، آن طرف شیون و گریه و زاری.
این طرف آغاز و آن طرف پایان، امّا نه! هم پایان و هم آغاز.
عجب دنیاییست، تا بوده رسم روزگار این بوده!
ایکاش آخر همهی سفرها چیزی جز عاقبت به خیری نباشه.
سفرتان به خیر.
فرم در حال بارگذاری ...