دقیقه نود و پنج بازی؛ یعنی تو وقت اضافه، اونم لحظات آخر، یک گل به خودی نتیجه بازی را عوض کرد؛ مراکش را بهت زده از شکستی ناباورانه و ایران را غرق شادی از چشیدن لذّت پیروزی…
من: «گل به خودی؟! گل به خودی؟! یادم اومد! طرح گل به خودی!»
طرح گل به خودی نام طرحیست که، مدتی پیش در یکی از کانالهای* وابسته به کانال رسمی «khamenei.ir» دیده بودم؛ به همراه گزیدهای از سخنان مقام معظم رهبری که فرمودند: «… یک آماری را آوردند به بنده نشان دادند که فلان مقدار واردات، چقدر شغل را در کشور از بین میبرد! آن وقت ما از بیکاری جوانها مینالیم؛ واردات هم همین طور بیخودی مثل سیل وارد کشور میشود».**
و چقدر این گل به خودی دردناکه…
دوست داری تجربه خوشایند منو ببینی؟! کلیک کن
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
* nojavan.khamenei.ir
** بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1397/1/1
خورشید فطر طلوع کرده و گوش شهر پر شده از بانگ «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَوْلانَا». مسلمین دسته دسته می روند به سوی آغازی دوباره، به سوی فطرت خدایی، میثاق نخستین، پذیرش ربوبیت الهی، صف بندگی خدا ... و چه با شکوه در جایگاه بندگی تو ایستاده اند و همنوا با هم می خوانند: «أللَّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ ...».
اکنون که در نقطه آغازیم چشم امیدمان به جود و جبروت توست که ما را شایسته عفو و رحمت خود قرار دهی؛ دست به دعا بر می داریم و زمزمه می کنیم «... اَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ ... وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ ...» و چه شیرین است این زمزمه، به راستی که بهترین عیدی خالق به مخلوق است.
پ . ن : عید فطر بر همه شما مبارک + التماس دعا
مهمانی به انتها رسیده، رمضان بار سفر بسته و در حال کوچ از دنیای روزمره ما و پیوستن به صفحات تاریخ است. چقدر زود به آخر رسید. انگار همین دیروز بود که عاشقانه در انتظار آمدنش لحظهها را میشمردیم ...
چقدر دلم تنگ میشود برای لحظه لحظههای بودنش، برکت سفرههای افطار و سحرش، نجواهای شبانه و خودمانی با ربُالأَربابش، نسیم سحرگاهانش، صدای ربنای لحظه افطارش، شبهای بیمثل و مانند قدرش، دعای افتتاح و ابوحمزه و جوشن کبیرش و عطر و بوی قرآنیش.
چه حس غریبی دارم ... بغض راه گلویم را بسته و زبانم صامت شده از وداع با او. خدایا این رمضان را، رمضان آخر من قرار مده؛ من به امید دیدار دوبارهاش به انتظار مینشینم.
ای ماه برکت، رحمت، مغفرت و ای ماه خوب خدا به امید دیدار ...
دنیای ساده و بیپیرایه کودکی و آرزوهایی شیرین و بس بزرگ، شاید هم محال و دست نیافتنی. خانه، پدر، مادر...
خانه چه واژه ناآشنایی بود برایش. با چه حسرتی به در و دیوار خانه نگاه میکرد. چه زیبا پشت پنجرههای انتظار در آرزوی آمدن پدر و مادری از در خانه خورشید، به تماشا نشسته بود. بغضش، دلم را شکست و چشمانم را بارانی کرد.
خدایا من غرق در نعمتم و هنوز ناسپاسی میکنم. بار الها! ببخش که در خوابم و ندیدم اینهمه نعمتی که به من بخشیدی. ببخش که زبانم لال شده و قاصر است از شکر نعمتهایت. اصلا کم میآورد در برابر عظمت و فراوانی نعمتهایت. ببخش که نعمتهایت را تباه کردم و در راه رضای تو صرف نکردم. بر من خرده مگیر که بس فراموش کارم. سپاس که در همه حال برایم خدایی میکنی. بخاطر همه چیز هزاران بار شکرت...
وَ ما قَدرُ لِسانی یارَبِّ فی جَنبِ شُکرَکَ ؟
وَ ما قَدرُ عَمَلی فی جَنبِ نِعَمِکَ وَ إحسانِکَ ؟
«فراز بیست و سوم از دعای ابوحمزه ثمالی»
من خسته از روزمرگیها، هیاهوها، کشمکشها...
چقدر لذتبخش است یک خواب خوب و شیرین شبانه. در رختخوابی گرم و نرم، با نسیم مطبوع و خنکی که میوزرد. نور فیروزهای رنگ چراغ خوابی که در گوشه اتاق چشمک میزند و به ظلمت شبانهام روشنایی بخشیده است. لیوان آب خنکی که تشنگی شبانهام را رفع میکند.
وای از آن پشه مزاحمی که مدام درون گوشم وِز وِز کرد و نیش دردناکش که آرامشم را بر هم زد...
ندایی آمد؛ چقدر آمادهای؟! برای خوابی ابدی، بعد از یک عمر روزمرگی، خستگی و ...
دیر یا زود به سراغ تو هم میآید و گریزی از آن نیست. روزی میرسد که تو هم سوار بر شانههای مردم به سمتش روانه میشوی! خانه تنگ و تاریک قبر، که هیچ انیس و مونسی نداری جز اعمال نیک و بدت.
آیا چراغی برای آن افروختهای؟! و یا فرشینهای به زیر پایت؟! نکند پشهای مزاحم، خواب را از چشمانت برباید!
إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِی إِلَى قَبْرِی لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِی...
وای بر من، اگر من با چنین حالی به قبرم وارد شوم؛ قبری که برای خواب آماده نساختهام و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننمودم...
فراز بیست و یکم از دعای ابوحمـــزه ثمالی