« آغازی دوباره ...آرزوهای بچه مهندس »

 

مهمانی به انتها رسیده، رمضان بار سفر بسته و در حال کوچ از دنیای روزمره ما و پیوستن به صفحات تاریخ است. چقدر زود به آخر رسید. انگار همین دیروز بود که عاشقانه در انتظار آمدنش لحظه‌ها را می‌شمردیم ...

چقدر دلم تنگ می‌شود برای لحظه لحظه‌های بودنش، برکت سفره‌های افطار و سحرش، نجواهای شبانه و خودمانی با ربُ‌الأَربابش، نسیم سحرگاهانش، صدای ربنای لحظه افطارش، شب‌های بی‌مثل و مانند قدرش، دعای افتتاح و ابوحمزه و جوشن کبیرش و عطر و بوی قرآنیش.

چه حس غریبی دارم ... بغض راه گلویم را بسته و زبانم صامت شده از وداع با او. خدایا این رمضان را، رمضان آخر من قرار مده؛ من به امید دیدار دوباره‌اش به انتظار می‌نشینم.

ای ماه برکت، رحمت، مغفرت و ای ماه خوب خدا به امید دیدار ...

 

   چهارشنبه 23 خرداد 1397
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: عابدی [عضو] 
االهم عجل لولیک الفرج
1397/03/28 @ 07:59
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
درود برشما
1397/03/28 @ 09:54
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars
احسنت واقعا میبینیم دستمون الیه و سفره داره جمع میشه دلمون میگیره التماس دعا
1397/03/24 @ 01:18
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
حاجت روا ان شاءالله عیدتون هم مبارک
1397/03/24 @ 06:57


فرم در حال بارگذاری ...