منو این جادهها آشنائیم، از کودکی ...
گاه در دلِ کوه، گاه در دلِ کویر، گاه در دلِ جنگل، گاه از کنارِ رود، گاه از کنارِ دریا، گاه هموار و گاه ناهموار.
صبحِ علیالطلوع، میزنیم به دلِ جاده.
همسفر ما میشود آفتاب. آرام آرام راهی پهنای آسمان.
در پرتو گیسوان طلائیش جادهها را طی میکنیم و او آسمان را طی میکند؛ «به سوی قرارگاه خود ...» *
به پایانِ راه رسیدیم؛ راهی پر از فراز و نشیب. خسته از گذرِ جادهها.
وقت آن است که قرار بگیریم، آرام بگیریم ...
خسته بود؛
همینطور که چشمهایش را میبست، زیر لب زمزمه میکرد: «زندگی رفتن و راهی شدن است، زندگی یک سفر است». **
بنگر که چگونه سفری داشتی؟!!
* وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا (یس/ آیه38)
** شعر از سهراب سپهری
در سکوت و آرامش شب، خیره به چهــره ماه ...
- ماه گرفتگی یعنی چی؟ چرا ماه تاریک شد؟
یعنی، سایهای به وسعت کره زمین که ماه را میپوشونه.
- بیدار بمونیم تا ماه دوباره روشن بشه؟
باشه، بیدار میمونیم ... منتظر میمونیم ...
ای ماهرو، رخ بنما!
نکند که ما سایه شدیم، سایهای به وسعت سالهای طولانی انتظار!!!
آخرش رسیــ ـ ــدم به خودِ خــ ـ ــودت!
دلـ ـ ـم یکــ بغل آرامــ ـ ــش
میخـ ـ ــواد!
روزهای آخر بود و مشغول جمع کردن بار و بُنهمان بودیم برای اسبابکشی. تصمیم گرفتیم برای تجدید خاطراتمان گشتی در شهر بزنیم. کوچه به کوچه، خیابان به خیابان... همچنان، بَنرهای تبلیغاتی حمایت از کالای ایرانی، بر سر درِ برخی از ادارات و گوشه هایی از شهر به چشم میخورد...
ــ «نظرتان چیست سری به بازار «دِهشِیخ» بزنیم و اوضاع کسب و کارِ بازار را در سال حمایت از کالای ایرانی ببینیم؟»
بی درنگ موافقت کردم. «بِسمِ الله؛ برویم».
هنوز هم ماشینهای «شوتی»* با سرعتِ برق و بادشان در طول مسیر دیده میشدند. بازار مالامال بود از انواع کالاهای قاچاق و سیل جمعیتی که از شهرهای دور و نزدیک برای خرید، روانه این دیار شده بودند. دلم میخواست در قالب یک شهروند خبرنگار دوربینی به دست میگرفتم و یک گزارش خبری از گشت و گُزاِرمان در بازار تهیّه میکردم؛ امّا...
به بهانه خرید کالا وارد یک فروشگاه بزرگ شدیم و سر صحبت را با فروشنده باز کردیم.
ـ اوضاع کار و کاسبی چطور است؟
شکر خدا، خوب است.
ـ چقدر قیمتها بالا رفته؟!
خالو جان! دِرهم و دلار گران شده! (این گران شدن درهم و دلار هم معضلی شده! در قیمت کالاهای ایرانی هم بیتأثیر نبوده! قیمت میوه چه ربطی به قیمت دلار دارد، نمیدانم؟! بگذریم...)
ـ اگر بخواهیم برای یکی از شهرهای بالا، خرید کنیم؛ مشکل حمل و نقلش را چکار کنیم؟
حمل و نقل شوتی میخواهید، یا تضمینی؟
ـ شوتی یا تضمینی دیگر چه صیغهایست؟!
شوتی، ضمانت نمیکنم که کالا به دستتان برسد؛ امّا تضمینی، با ضمانت صد در صد است. البته، اُجرتش را باید بپردازید!
چند وقت پیش در جایی خوانده بودم، با خرید کالای ایرانی گلوگاه قاچاق را تنگتر کنیم! اینجا یکی از گلوگاهای قاچاق است، که عمدتاً، کالاهای قاچاق آن از راه دریا وارد میشوند؛ حال بماند که چطور و چگونه با وجودِ موانعی که بر سر راهشان است به مقصد میرسند!!! (شوتی یا تضمینی) ؛ خرید کالای ایرانی یک طرف این شعار ملّی است. گاهی درد را میشناسیم، امّا درمان را نه؛ لکن این دردیست که درمانش را خوب میشناسیم!!! مبارزه با قاچاق کالا...
برای مطالعه بیشتر کلیک کن
ـــــــــــــــــــــ
*شوتی: عنوانی استعاری برای ماشینهای حمل کننده بار قاچاق. (با یک سِرچِ گوگلی میتوانید با جزئیات بیشتری درباره شوتیها آشنا شوید.)
دِهشِیخ: روستایی در 15 کیلومتری لامرد یکی از شهرستانهای جنوبی استان فارس که با شهرستان عسلویه و پارسیان فاصله یک ساعته دارد.