آتش‌بس این روزها، مثل نفسِ عمیقِ قبل از غواصی، فرصتی برای آماده شدن برای عمق‌های ناشناخته‌ی پیش رو است. دوازده روز در هوای پیروزی‌هایمان نفس کشیدیم. از رقص موشک‌ها در آسمان لذت بردیم و غرور و اقتدار را در رگ‌هایمان تزریق کردیم. اما، در میان بی‌خبری… بیشتر »
   پنجشنبه 12 تیر 1404نظر دهید »
    تازه داشتم در کلاسِ پیلاتس به مرحله‌ای می‌رسیدم که همزمان با حرکتِ «قایق»، دم و بازدمم را تنظیم کنم که شیپورِ جنگ نواخته شد. فردای روزِ تجاوز اسقاطیل در حالی که روی زیرانداز گُل‌گُلی‌ام توی باشگاه دراز کشیده بودم و حرکت «مرده درازکش» را انجام… بیشتر »
   دوشنبه 9 تیر 1404نظر دهید »
    پخش زنده را باز می‌کنم. خودم را در میان سیل جمعیت و نزدیک پیکر شهدا می‌بینم. انگار نه انگار که از پشت شیشه‌ی بی‌روح موبایل به تماشا نشسته‌ام. صدای روضه‌خوان از بلندگوهای موبایل بیرون می‌زند، اما این روزها، روضه‌ها را نه مداحان که چشم‌های بی‌تاب ما… بیشتر »
   یکشنبه 8 تیر 1404نظر دهید »
  ساعت، نزدیک دو بعدازظهر است. نشسته‌ام چشم به راهِ پیامِ تلویزیونیِ آقایمان سیدعلی. حالِ معشوقه‌ای را دارم که در انتظار دیدن یار و شنیدنِ طنینِ صدایش بی‌قرار است. به قاب شیشه‌ای تلویزیون خیره می‌شوم. گویی تمامِ بدنم چشم و گوش می‌شوند تا فقط ببینم و… بیشتر »
   شنبه 7 تیر 1404نظر دهید »
  هنوز کسی جرات نکرده است به چشم‌هایم نگاه کند و حقیقت را در گلویِ خیسِ اشکهایم بریزد. اما، قلبِِ یک مادر، زودتر همه چیز را می‌فهمد. همان شب، روی خاکِ خنکِ عرفات، وقتی که استجابت دعایش را خواستم، فهمیدم.   حالا اینجا زیر آسمانِ پُر ستاره‌ی مکه، دستانم… بیشتر »
   جمعه 6 تیر 1404نظر دهید »

1 2