امروز تو دعای عرفه، وقتی مداح گفت: «این لحظات ناب استجابت دعا را از دست ندید. معلوم نیست سال دیگه باشیم یا نباشیم، خیلیها پارسال، همنوا با ما دعای عرفه را خوندند و اشک ریختند...»، یاد عرفهی پارسال و تـو افتادم. وقتی که به هم التماس دعا میگفتیم، فکرش را نمیکردیم که عرفهی امسال، تـو زیر خروارها خاک باشی و من تنها زمزمه کنم: «اِلیکَ مَرَدّی...».
منی که هنوز باورم نمیشود، چهل روز بدون تـو گذشت. دیروز آمده بودم تا در چهلمین روز نبودنت، خبر قبولیم را بدهم. همیشه اولین نفری بودی که سراغ میگرفتی و تبریک میگفتی. اینبار اما با همیشه فرق میکرد. من برایت خبر خوشحالی آورده بودم. ولی مگر میتوانستم خوشحال باشم! آمده بودم بگویم اینروزها پر از اضطرابم، تا تو مثل همیشه در جوابم بگویی سر مزار سیدِ محلهمان برایت نذر میکنم. اما حال و روز پسرت را که دیدم، خودم را فراموش کردم. چه کسی پُر اضطرابتر از دانیال! چه کسی آشفتهتر از دیانا! فریبا جانم برای آرامش دلِ فرزندانت، نذر سید محلهتان کن که سخت محتاج آرامشند!
مواظبِ رِلهاتون باشید، تلگرام آورده را اینستا میبره...!
پشتنویسِ پیکان وانتِ روبرویم، حکایتِ تلخِ دوستیها و رلزدنهای مجازی این روزها شده است. دوستیها و رلزدنهایی که نتیجهاش چیزی جز خیانت، بدبینی و عدم اعتماد زن و مرد به یکدیگر نیست. عشق در زندگی هر فردی میتواند یک اتفاقِ قشنگ باشد؛ مَثَلِ «و مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً...». کاش بفهمیم عشق واقعی، لابلای صحفات مجازی و رلزدنها، پیدا نمیشود.
مردِ خانه با خنده میگوید: «خانم! ده میلیون از حسابم برداشت داشتی؟»
خانمِ خانه با قهقههای مستانه میگوید: «بله عزیزم! به حساب خدمتکارمون ریختم.»
مرد، متعجبانه میگوید: «خدمتکار؟! ما که خدمتکار نداشتیم؟!»
خانم با کنایه و خنده میگوید: «همونی که صبح تا شب برات میشوره، میپزه، مشغولت میکنه و...».
این شرح حالیست که به تازگی در یک ویدئوی کوتاه اینستاگرامی دیدم. مردی دوربین به دست از شریک زندگیاش با پوششی خلاف شرع و عرف اسلامی فیلم میگیرد. یک کاربرِ مرد مینویسد: «اینا همش وظیفهی زنه! دستمزد را از کجاتون دراوردید؟» خانمِ بازیگر ویدئو پاسخ میدهد: «تو شرع اسلام اومده. بهش میگن اجرتالمثل».
چیزی که در این ماجرا برایم حیرتآور بود این است که کسانی حقوق زن در اسلام را یادآور شدهاند که مدتیست از سر عناد یا از سر ناآگاهی، داعیهی شعار زن زندگی آزادی را سر دادهاند. یا شاید هم از شرع اسلام آن قسمت که به ظاهر به نفعشان هست را میگیرند و بقیه را بیخیال میشوند. نه به حجاب اجباری سر میدهند و از آنطرف از قوانین شرع اسلام برای زن میگویند. مَثَلِ شخصی که نماز نمیخواند و میگفت: «قرآن گفته: لاتقربوا الصلوة»؛ غافل آنکه این آیه ادامه دارد و از نماز در حالت مستی نهی شده است. آخر ما نفهمیدیم شما با خودتان چند چندید؟ اینطرفی هستید یا آنطرفی؟! زن، زندگی آزادی یا زن زندگی افتخار؟! «أفتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکتابِ و تَکفُرونَ بِبَعضٍ...»؟!
میون اونهمه شلوغی و همههمهی روز اردو
یه آرامش عجیبی اینجا بود که دلت نمیخواست با هیچ چیزی عوضش کنی.
ممنونم که منو به حضور طلبیدی!
بماند به یادگار از اردوی باغ ابریشم ۱۴۰۲/۰۲/۱۸