خامنهای عزیز » |
نمایش «کُلتِ ماشهدار» در پردهای جدید به صحنه میرود. کارگردان: سیاستمداران غربی. نویسنده: تاریخ تکرارشونده. بازیگران: همان قبلیها. تماشاچیان اما، اینبار ملتی هستند که نه فریب نورپردازی را میخورند و نه بازی با کلمات را!
پرده کنار میرود. میزی بلند با پرچمهایی به ظاهر صلحآمیز در کنار هم قرار گرفتهاند. نورپردازی صحنه به گونهای است که سایههای بلند دیپلماتهای غربی، میز مذاکره را تا نصفه بلعیدهاند. چیزی شبیه سایهی بابالنگدراز!
زیر میز اما، داستان دیگری جریان دارد. دستهایی که با کارتهای تحریم ورجهورجه میکنند، مثل شعبدهبازی که میخواهد تماشاچیان را با حرکات سریعش فریب دهد. در یک دستشان شامپاین مذاکره و در دست دیگرشان کلتِ ماشهدار تحریم است.
مرد اروپایی با لهجهای نرم شروع میکند: «اینبار شرایط متفاوت است. ما به دنبال راهحلی پایدار هستیم.»
دیپلمات ایرانی با نگاهی که میخواهد باور کند، اما تاریخ تکرارشوندهی پشت سرش اجازه نمیدهد، سرش را آهسته تکان میدهد. صدای خندهی بلند مذاکرهکننده غربی گوش سالن را کَر میکند. چقدر این خندهها آشناست؛ از جنس خندههایی که در گذشته شنیده بودیم.
مرد آمریکایی با چهرهای جدی میگوید: «ما مکانیزم ماشه را فعال نمیکنیم، مگر اینکه شما همکاری نکنید.»
نگاهها به جیب او خیره میشود. جایی که کلید «ماشه» از قبل در دستش بود.
ساعت دیواری تیکتاک میکند. عقربهها به سرعت میچرخند و تاریخ عوض میشود، اما نتیجه همان نتیجهی قبلیست. هستهای؟ نه! موشکی؟ هرگز! تحریم؟ قطعا!
پرده با خروج دیپلماتهای غربی بسته میشود. آخرین نما سایهایست که روی میز مذاکره افتاده است. سایهای شبیه خاله خرسه که قول داده بود کندوها را فقط نگاه کند، اما حالا کندوها را در پنجه دارد.
فرم در حال بارگذاری ...