دنیایی که آخرش یک متر قبرِ که اونم با یه بارون شدید، یه وقت هم با یه زلزله فرو می‌ریزه، ارزش هیچ چیز را نداره! فکر آخرتت باش! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ… بیشتر »

موضوعات: قلم یار مهـدی
   پنجشنبه 27 بهمن 1401نظر دهید »
  با همان ردِّ غمِ پُررنگِ چشم‌هایم گفتم: «خدا جونم! قربونت برم، من لایق دیدار با خانواده‌ی شهدا نبودم اما یه نگاهی به دلِ پاکِ این طفل معصوم‌ها مینداختی، ذوقشون کور شد. اینهمه شهید تو این شهر! نباید یکیشون برای دیدار جور می‌شد؟!» چادرم را سر کردم. راهی… بیشتر »
   چهارشنبه 26 بهمن 1401نظر دهید »
  کسانیکه می‌گفتند این انقلاب نفسهای آخرش را می‌کشه چشمانشون را خوب باز کنند و ببینند؛ انقلاب ما نوجوان‌های دهه‌هشتادی‌ای داره که مثل کوه پای کار این نظام ایستاده‌اند. بیشتر »
   شنبه 22 بهمن 1401نظر دهید »
  وقتی که بی‌محابا با ماژیک مشکی‌اش شعارهای پوشالی روی دیوار را خط‌خطی کرد و با قلبی راسخ‌ و سرشار از عشق، فراز «لبیک یا خامنه‌ای» را نگاشت، به یاد انقلابیون سال 57 افتادم که به عشق خمینی‌ای که به همه جرأت طوفان داده بود شعار «درود بر خمینی» را روی… بیشتر »
   پنجشنبه 20 بهمن 1401نظر دهید »
صبحِ روزِ اولِ اعتکاف تا چشمانش را باز کرد گفت: «خانم چه ویوی قشنگی را برای استراحتمون انتخاب کردید... ممنونم که ما را اوردید اعتکاف...». بغلش کردم و گفتم: همه‌ی کسانی‌که اینجا هستند باید ممنون‌دار امام خمینی (ره)، رهبر عزیزمان سیدعلی، شهدای انقلاب و… بیشتر »
   سه شنبه 18 بهمن 1401نظر دهید »
  امشب که مشغول بستن کوله‌ی مراسم اعتکافم، حال و هوای زمانی‌ را دارم که برای سفر اربعین آماده می‌شدم... چشمام بارونی شده و دلم هوایی... آقا جانم! تو این شب زیارتیت حال دلم را خریدار باش و خیلی زود، منِ روسیاه را بطلب. بیشتر »
   پنجشنبه 13 بهمن 1401نظر دهید »
  در حالِ نصبِ تراکتِ اول بودم که یکی از دانش‌آموزان گفت: «خانم، چی شده؟! مدرسه قاطی کرده، دارید شعارِ زن زندگی می‌زنید؟! بالاخره شماها هم به هوش اومدید؟!» گفتم: «بله دیگه! ما هم گفتیم شعار بنویسیم! این مذهبی‌ها چی میگن برا خودشون! حرف فقط، حرفِ اونور… بیشتر »
   شنبه 8 بهمن 14013 نظر »
    صدای همهمه‌شان می‌آمد. درِ کلاسشان را باز کردم. آه و ناله‌شان بلند شد. نگین گفت: «آخه اینا چیه ما می‌خونیم؟ به چه دردمون می‌خوره؟» اسماء گفت: «اتفاقا بابام گفته تاریخ خیلی به دردتون می‌خوره.» گفتم: بچه‌ها به‌جای این حرف‌ها تا شروع امتحان، نکات مهم… بیشتر »
   سه شنبه 4 بهمن 1401نظر دهید »