موضوعات: تصویر نوشت
   شنبه 21 مهر 139717 نظر »

 

وقتی که «دیوان حافظ» را خواست برایِ حافظ خوانیِ زنگ ادبیات، بی‌درنگ به یادِ قدیمترها اُفتادم، «یادش بخیر» شب یلدا و حافظ خوانی پدربزرگ...

او می‌خواند و من غرق در خاطرات گذشته؛ وقتی که نیّت می‌کردیم و پدربزرگ تفألی به دیوان حافظ می‌زد. شگفتا! که از حالِ دلِمان خبر داشت. ناخودآگاهِ ذهن و زبانِمان را می‌خواند. هر کدام به فراخور حالمان گوشه‌ای از اشعارش را می‌گرفتیم.

به یادِ گذشته تفألی به حافظ می‌زنم و فالش را می‌خوانم. آشنایی قریبی در اشعارش نهفته است. پس از گُذرِ قرنها هنوز هم اشعارش تازگی و زندگی خودشان را دارند. حافظی که خواندن قرآن را مایه‌ی افتخار می‌دانسته و اشعارش الهام گرفته از مفاهیم گرانقدر "قرآن" است. اشعاری نغز، سرشار از عشق و رندی و عرفان. بی‌شک سِرِّ «لسان‌الغیب» بودنش در همین قرابت و نزدیکی به قرآن بوده است.

نیّت می‌کند... کتاب را باز می‌کنم، به دنبال آن بیتِ طلایی‌ست، می‌رسد به:

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر    یادگاری که در این گنبد دَوّار بماند»

و چه چیزی بالاتر از عشق، عشقی که می‌ماند و معجزه می‌کند؛ عشقِ مادر و فرزند، عشق به پدر و مادر، عشق به همسر... و عشق به آن عشقِ حقیقی، عشق به "خدا".

 

صدای سخن عشق

 

 


موضوعات: مناسبت‌ها
   پنجشنبه 19 مهر 139730 نظر »

" فریب زندگی اسلایسی را نخوریم "

یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: "اگر می‌خواهید گاز بگیرید بروید تهِ صف" 

 

 

صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفته‌اند. چند نفر نوشته‌اند: "همین فردا میرم «شوور»! می‌کنم، دوسه نفر نوشته‌اند اصلاً من به عشق همین پاها می‌خوام بچه‌دار شم و..." 

ادامه »

   دوشنبه 16 مهر 139726 نظر »

 

ببار بارن!

 

باران پاییزی

 

ببار، نرم و روان بر بی‌تابیِ عطشِ زمین

صبور و پاک بشوی فصل‌هایِ آلودگیِ این کره‌ی خاکی را

تمام کُهنگی‌ها منتظرند

ببار و بگذار خیس بخورد و تازه شود دل بیاتِ تمامیِ عاشقان

 

شعر از فرزانه رضایی

 

+ اولین باران پاییزی هم بارید؛ عاشق بوی نم بارانم!

 

 


موضوعات: روزانه نوشت
   شنبه 14 مهر 139717 نظر »

 

نمی‌دانم قصه‌ی نخلهای بی‌سر را شنیده‌اید یا نه؟ نخلهایی که اگر زبان باز می‌کردند، حرفهای زیادی برای گفتن داشتند؛ حرفهایی از جنس مقاومت، ایثار و ایستادگی. نخلهایی که یادگار هشت سال حماسه و نبرد در جبهه‌های جنگ‌اند؛ سمبلی از مقاومت و پیروزی. نخلهایی که ایستاده مُردند.

 

ایستاده چون نخل

 

قصه‌ی آنهایی که سرشان رفت امّا قولشان نه. آنهایی که برای آزادی وجب به وجب خاکشان به خاک و خون غلطیدند اما سر در برابر دشمن خم نکردند. آنان که درس گرفته‌ی مکتب عاشورایی بودند و به اطاعت از فرمان امامشان چون نخل ایستادند و ایستادگی کردند.

قصه‌ی شهید همّت‌ها، شهید خرّازی‌ها، شهید جهان‌آراها ...

حکایت کسانی که آماده در رکاب امامشان بودند، نه حکایت آنهایی که به دنبال افزایش نرخ ارز و دُلارند! نه آنهایی که به دنبال احتکار اجناسند! نه آنهایی که حتی به هموطن خودشان هم رحم نمی‌کنند! و نه آنهایی که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند!

قصه‌ی این ایستادگی‌ها هنوز هم ادامه دارد. دفاع از حریم اسلام حدّ و مرز نمی‌شناسد. هر کجا بدخواهان و دشمنان اسلام به دنبال توطئه‌اند، مدافعان حریم اسلام و ولایت آماده‌اند و مایه‌ی مباهات.

 

قصه‌ی نخلهای بی‌سر

 


موضوعات: قلم یار مهـدی
   پنجشنبه 12 مهر 139733 نظر »

1 ... 26 27 28 ...29 ... 31 ...33 ...34 35 36 ... 45