« دنجترین جای دنیا | یاد ماه رمضان بچگیهایم » |
باید از کوچههای سنگفرش شده از خون دلیرانت رفت تا عمق حادثه! چقدر قصه دارند این کوچهها! قصهی سینههای شرحه شرحه از فراق، قصهی داغهای مانده بر دل، قصهی مظلومیت، قصهی شقایقهای به خون غلتیده، قصهی تجاوز، قصهی اسارت، قصهی مقاومت، مقاومتی که حماسه آفرید، حماسهای فراموش نشدنی، حماسهای به وسعت همهی تاریخ.
دشمن در ذهن مخدوشش در آرزوی رویایی دست نیافتنی بود؛ سیطره بر خاک ایران! اما همه دست به دست هم دادند؛ زن و مرد، پیر و جوان. همه زنده شدند با دم مسیحایی رهبرشان! همه برای خرمشهر و خرمشهر برای همه، با سلاح ایمان و برای آزادی خرمشهر. آزادی خرمشهر خط بطلانی شد بر توهمات پوچ دشمن که به دنبال شکست و اشغال خاک ایران بود.
اینجا خرمشهر است. اینجا خونین شهر است. شهر لالههای خونینی که با قطرات خونشان وضوی عشق ساختند و آسمانی شدند. فرزندان بیادعایی که در میادین نبرد حق علیه باطل جنگیدند و مقاومت کردند، برای پیروزی و سربلندی ایران، برای فتح خرمشهر.
فتح خرمشهر آینهی گویاییست از جهاد و شجاعت آگاهانهی یک ملت، یکی از بارزترین جلوههای نصر الهی. خرمشهر پس از ۱۹ ماه اسارت و پس از 34 روز نبرد بیامان، فاتحانه فتح شد و از وجود نظامیان اشغالگر بعث عراق تهی شد. بانگ الله اکبر در گوش شهر پیچید. پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران بر فراز مسجد جامع شهر برافراشته شد. آری خرمشهر، شهر خون و قیام آزاد شد ...
«ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته ...»
فرم در حال بارگذاری ...