« مامان رانندهجمع اضداد »

 

مصاف دو تیم سپاهان و استقلال 

پسر است و عشق فوتبال! بازی سپاهان و استقلال بود و شهر ما هم میزبان. پدر و پسری تصمیم گرفتند که از نزدیک شاهد مصاف دو تیم باشند. این اولین تجربه‌ی حضور پسرم در ورزشگاه بود. شوق و ذوق زیادی داشت. بدرقه‌شان کردم. گفتم خوب است به یکی از آرزوهایش رسید. من هم از شبکه‌ی سه سیما گه‌گاهی بازی را دنبال می‌کردم، شاید دوربین، فیلمی از پسرم به یادگار بگیرد. مادرم دیگر. برگشتند؛ به استقبالشان رفتم. همیشه اینجور وقتها می‌پرسم چه خبر؟! خوش گذشت؟! عجیب بود! دمق بود! قبل از آنکه بپرسم گفت: اصلا خوش نگذشت! دیگه هم نمی‌رم ورزشگاه. چقدر حرف‌های بی‌ادبی می‌زدند. من همش گوشهام را گرفته‌ بودم...

 

 

سلام فرمانده 

چند روزی بود که رسانه‌ها، خبر از اجتماع بزرگ سلام فرمانده در ورزشگاه آزادی می‌دادند. هر کس به طریقی خانواده‌ها را دعوت به شرکت در این پویش می‌‌کرد‌. و اما امروز، روز موعود، خانواده‌ها فوج‌فوج، همراه با بچه‌های دهه‌ی نودی و غیر نودی به سمت ورزشگاه روانه شدند. امروز حماسه‌ی بی‌نظیر دیگری رقم خورد. بانگ‌ «ای لشکر صاحب‌الزمان»؛ لرزه به ستون‌های ورزشگاه انداخته بود. گریز به گذشته و نشان دادن تصاویر رزمندگان دفاع مقدس، فضای معنوی دلنشینی را حاکم کرده بود. ناخودآگاه اشک شوق جاری می‌شد. امروز ورزشگاه آزادی، همه‌اش حس خوب و حال خوب بود. خبری از رقابت‌های دنیایی، خبری از حرف‌های بیهوده و آزاردهنده نبود. همه‌اش امید بود و بس!

 

فوتبال خار داره عین کاکتوس! 

طرف پست گذاشته است که به‌به! فرمانده جان؛ فقط فوتبال خار داره؟! امروز اینجا همه حکم خواهر و برادر را دارند. زن و مرد مختلط نشسته‌اند و برای فرمانده سلام می‌فرستند! فقط موقع فوتبال که میشه، فوتبال خار در میاره، عین کاکتوس و اونهایی که میرن ورزشگاه میشن دشمن ناموس. کاش یاد بگیریم به عقاید همه احترام بگذاریم. 

 

پ.ن: حالا شماها بگید: نظرتون راجع به حضور زنان در ورزشگاه چیه؟! چطور میشه به قول این دوستمون به عقاید همه احترام بگذاریم؟! 

   پنجشنبه 5 خرداد 1401


فرم در حال بارگذاری ...