« دنیا ارزش نداره! | عرصهی مسابقه » |
تا به حال نمکگیر غذای حضرتی نشده بودم. غافلگیریِ دعوت شدنمان سر سفرهی آقا برایم لذتبخش بود. آدمیزاد است دیگر! دلش میخواد همه جوره از سفرهی تنعّم آقا بهره ببرد. ورودی مهمانسرای آقا پُر بود از زائرانی که دلشان میخواست مهمان سفرهی آقا باشند. یکیشان گفت: «ژتون اضافه نداری؟» خادم درب ورودی، خیلی سریع به داخل هدایتمان کرد. کنار دیگر مهمانان دور میز نشستیم. بوی غذای حضرتی مدهوشمان کرد. غذا که آمد با دوستان عکسی به یادگار گرفتیم. جای همسر و بچههایمان را هم خالی کردیم. پرسهای غذا برای یک نفر زیاد بود. فکری به سرمان زد. تصمیم گرفتیم زائرانِ بینصیب از غذای حضرتی را در این غذای تبرکی سهیم کنیم. مقداری از غذا را برای خودمان جدا کردیم. لیوانهای یکبار مصرف را با مقدار باقیماندهی غذا پر کردیم. موقع خروج از مهمانسرا پُرسهای یک نفری غذای تبرکی را بین زائران پشت درب تقسیم کردیم. لبخند رضایت و دعای خیرشان برایمان شیرین بود و به یاد ماندنی.
فرم در حال بارگذاری ...