هنوز کسی جرات نکرده است به چشمهایم نگاه کند و حقیقت را در گلویِ خیسِ اشکهایم بریزد. اما، قلبِِ یک مادر، زودتر همه چیز را میفهمد. همان شب، روی خاکِ خنکِ عرفات، وقتی که استجابت دعایش را خواستم، فهمیدم. حالا اینجا زیر آسمانِ پُر ستارهی مکه، دستانم…
بیشتر »