کویرم تشنه باران
اے مُنتقم غمِ سرخِ حسین، کجایے...
خانه
مثلِ بافتنِ این جلیقه!
گاهی برخی آدمها خیلی تو دل برو هستند. یکی رو یکی زیر، یکی رو یکی زیر… میبافت، میبافت، میبافت… سوال پیچش کرده بودم. میبافت و با لبخند رویِ لبش پاسخم را میداد. هر کس، هر روز، رزقی دارد. کلمه به کلمهی حرفهایش رزق امروزم بود. میدانی…
بیشتر »
کلیدواژه ها:
بافتن زندگی
,
تا خدا راهی نیست
,
نقشه راه
,
کلاف سردرگم
موضوعات:
دستنوشتههایم
,
روزانه نوشت
شنبه 19 مرداد 1398
32 نظر »
لینکــهاے کاربردے
خانه
اخیر
آرشیوها
موضوعات
آخرین نظرات
تازههاے وبلاگــ
معادله عاشقانه
ای ایرانِ حقیقی
ستارههای باباها
یخچال خالی
نائبالزیاره رهبرم...
مزهی بهشت
ساعت یازده و سی دقیقه
نمایش کلتِ ماشهدار
خامنهای عزیز
همسایهی پُر سر و صدا
پُر بازدیدها
نامهای به همکلاسی
فاصله، فقط چهار انگشت! از گوش تا چشم
یا ستار العیوب
حمایت از کالای ایرانی، راهکارها و رخنهها + یک تجربه خوشایند
یک فنجان چای با طعم عشق
بشقاب چینی شکستہ!!!
باغبـــان و گل ...
آآآآآآ...
شاهدانِ خاموش!
آدمها و خانههایشان
قانون سه هیچ
رنگ خــــدایی
خانہ دوستــ
به سوی فردای روشن
قدمهاے عاشـ ــقے
خطخطی
شورِ شیرین
طوبای محبت
عصر غربت لالهها
سایه
صبا
اسـراء
حضرت آقا
تسنیم
طلبه نوشت
حاضران
صفيه گرجي
کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
نویسنده محمدی
«کپی و نشـر مطالب با ذکـر منبع بلامانع است»
تماس