​ساعت‌ها در روزها چه به شتاب می‌گذرند و روزها در ماه‌ها و ماه‌ها در سال‌ها. و سال‌های عمر چه تند و پرتوان می‌روند.   نهج‌البلاغه/خطبه ۱۸۸ بیشتر »
کلیدواژه ها: گذر عمر

موضوعات: مذهبی
   چهارشنبه 26 دی 139712 نظر »
  تو زاده شدی تا صبر را معنا کنی! سلام بر لحظه‌ی شکفتن خورشید صبر و شکیبایی! ای زیور و زینت پدر! نمی‌شود، که از تو گفت و به کربلا نرسید، اما؛ صبرِ تو در کربلا خلاصه نمی‌شود. طومار دردها و مصیبتهایت از همان کودکی آغاز شد، با رفتن جدت پیامبر (صلے‌ الله‌… بیشتر »

موضوعات: مناسبت‌ها
   شنبه 22 دی 139716 نظر »
      خداوند بی‌نهایت است و لا مکان و بی‌زمان، اما بقدر فهم تو کوچک می‌شود، و بقدر نیاز تو فرود می‌آید، و بقدر آرزوی تو گسترده می‌شود، و بقدر ایمان تو کارگشا می‌شود، و به قدر نخِ پیر زنانِ دوزنده باریک می‌شود، و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود، یتیمان را… بیشتر »
کلیدواژه ها: خدا

موضوعات: روزانه نوشت
   پنجشنبه 20 دی 13974 نظر »
  نماز با عشق   نمازهایت را عاشقانہ بخوان. حتی اگر خستہ‌ای یا حوصلہ نداری! قبلش فکر کن، چرا داری نماز می‌خوانی؟! با چہ کسی قرار ملاقات داری؟! آنوقت کم‌کم لذت می‌بری از کلماتی کہ در تمام عمر داری تکرارشان می‌کنی،  ولی از تکرارشان لذت می‌بری. تکرار هیچ… بیشتر »

موضوعات: مذهبی
   چهارشنبه 19 دی 13979 نظر »
  حکایت ما از آنجا شروع شد که امروز را به فردا سپردیم، سپردیم، سپردیم، تا روز قبل از امتحان. برایمان درس عبرت نمی‌شود که نمی‌شود!! آدمیزاد است و هزار و یک پیشامد! به خیال اینکه یک جزوه‌ی چهارده صفحه‌ایست، قد و قامتی ندارد، شاخش را می‌شکنیم!  اما؛ وصف ما… بیشتر »
   شنبه 15 دی 139722 نظر »
  گاهے با تو خلوت مے‌کنم، سخن مے‌گویم، با اینکہ ندیدمت، با اینکہ نشناختمت. تنها، یک خاطره از تو در ذهن من مانده است! از آنوقت که پیکر بی‌جانت را آوردند! با اینکہ کودکے بیش نبودم اما، از حال و روز همہ مے‌فهمیدم که داغت، داغ بزرگیست. راست است کہ مے‌گویند:… بیشتر »

موضوعات: بال سرخ شهادت
   جمعه 7 دی 139726 نظر »
  اِپیزود دوم   ” یک ظهر پر هیاهوی پاییزی “ یکی از تصمیمات جدی من در آغاز سال تحصیلی جدید این بود که، مسیر بین خانه و حوزه را پیاده طی کنم. برای من که بسیار لذت‌بخش است، دیدن منظره‌های ساده، شاید هم پر زرق و برق کوچه و بازار، خیابانهای شلوغ و گاه خلوت،… بیشتر »
   پنجشنبه 6 دی 139711 نظر »
  اِپیزود اوّل*   ”یک صبح نسبتاً سرد پاییزی“ با خوشحالی وارد خانه شد. قرار بود از طرف مدرسه به استخر بروند، به گفته‌ی مسئولین بزرگوار مدرسه یک اردوی تفریحی، ورزشی! چه شوق و ذوقی داشت، می‌گفت: ”مامان باید برگه‌ی رضایت‌نامه را امضا کنید؛ تازه! گفتند: پدر… بیشتر »
   سه شنبه 4 دی 13978 نظر »
  ​   پ.ن ۱: بزودی آثار این نقاش کوچک در نمایشگاه آثار و هنرهای تجسمی، در معرض دید همگان قرار می‌گیرد. ((؛ پ.ن ۲: متعاقبا آدرس نمایشگاه، جهت حضور علاقمندان اعلام می‌گردد. «نشانی ما» پ.ن  ۳: پیشاپیش از حسن توجهتان کمال امتنان و تشکر را دارم. ((:  بعد از… بیشتر »
   یکشنبه 2 دی 139720 نظر »