« کوثر صبر ولایت | زیباترین تکرار » |
خداوند بینهایت است و لا مکان و بیزمان،
اما بقدر فهم تو کوچک میشود،
و بقدر نیاز تو فرود میآید،
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود،
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخِ پیر زنانِ دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود،
یتیمان را پدر میشود و مادر،
بیبرادران را برادر میشود،
بیهمسرماندگان را همسر میشود،
عقیمان را فرزند میشود،
ناامیدان را امید میشود،
گمگشتگان را راه میشود،
در تاریکی ماندگان را نور میشود،
رزمندگان را شمشیر میشود،
پیران را عصا میشود،
و محتاجان به عشق را عشق میشود،
خداوند همه چیز میشود همه کس را
به شرط اعتقاد!
به شرط پاکی دل!
به شرط طهارت روح!
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس!
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا،
و مغزهایتان را از هر اندیشهی خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتارِ ناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار،
و بپرهیزید از ناجوانمردیهــا،
ناراستیها،
نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سر سفرهی شما با کاسهای خوراک و تکهای نان مینشیند،
و بر بندِ تاب، با کودکانتان تاب میخورد،
و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند،
و در کوچههای خلوت شب، با شما آواز میخواند.
مگر از زندگی چه میخواهید که در خداییِ خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود،
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود،
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود،
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد بردهاید که انسانیت را پاس نمیدارید؟!
خدا از نگاه ”ملاصدرا“
فرم در حال بارگذاری ...