« اینجا خود بهشت است!دوستیهای کودکانه »

 

همیشه رفتن به کتابخانه و گشتن لابلای کتابها را دوست داشتم، اما مدت مدیدی‌ست که مشغله‌ها و روزمرگی‌ها این فرصت ناب را از من گرفته‌اند. همین شد که تصمیم گرفتم کتابخانه‌ای برای خودم دست و پا کنم. کتابخانه‌ای که همیشه همراه من است و هر زمان که فرصتی بیابم به آن سری زده و گشتی لابلای کتابهایش می‌زنم. کتابهای این کتابخانه نه از جنس کاغذ بلکه از جنس دیجیتالند، هر چند که در دست گرفتن کتابهای کاغذی و ورق زدنشان و استشمام بویِ کاغذِ کتابهای نو یا کهنه لذت دیگری دارد، اما به قول معروف «کاچی بعضِ هیچی».

 

 

 

کتابی که این روزها از کتابخانه‌ام به امانت گرفته‌ام، کتاب «دختران آفتاب» است. این کتاب در قالب داستانی شیوا و روان بر آن است تا جایگاه و شان یک زن در جامعه را بشناساند. شخصیت اصلی این داستان «مریم» دختر یک بازیگر مشهور سینماست که بعد از مواجه شدن با مشکلات زندگی، ناشی از اختلافات پدر و مادرش تصمیم می‌گیرد به همراه اکیپی از دانشجویان راهی سفر به سرزمین «شمس‌الشموش» شود. در این سفر دخترانی که با مریم همسفرند بر سر مسائل گوناگونی بحث می‌کنند. یکی از بحثهایی که برای مریم جذاب و او را به یاد اختلافات پدر و مادرش می‌اندازد «تساوی حقوق زن و مرد» است. مریم و همسفرهایش می‌شوند دختران آفتاب و روایتگر این داستان! این کتاب از جمله کتابهای تقریظ شده‌ توسط مقام معظم رهبری می‌باشد.

 

 

 


موضوعات: کافه کتاب
   جمعه 7 تیر 1398


فرم در حال بارگذاری ...