« تو یک لحظهی نابی | ابابیل » |
روایتی از سادگیِ زندگیِ یک جوان روستایی به نام «عبدالحسین». جوانی که در بحبوحهی انقلاب خطرها را به جان خرید و دست از مبارزه نکشید. در نخستین روزهای دفاع مقدس به جبهه روی آورد و برگ ذرّینی در صفحات تاریخ زندگیش رقم زد.
اویی که از مرز منیّتها گذشت تا اینکه از مِی جام شهادت سیراب شد. شهیدی که نامش گره خورد با نام مادر پهلو شکسته؛ آنگاه که سر بر خاکهای نرم کوشک گذاشت و با اشک دیدگانش او را صدا زد «یا زهرا، یا زهرا».
کتاب «خاکهای نرم کوشک» روایتگر قلب زلال و ضمیر پاک شهید عبدالحسین برونسیست که بارها در طول حیات طیبهاش در خواب و بیداری با اهل بیت علیهم السلام دیدار داشت. شهید برونسی ارادت ویژهای به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. یکی از مکاشفات او زمانی اتفاق میاُفتد که در پشت میدان مین «کوشک» خالصانه به حضرت زهرا متوسل میشود و حضرت در گوش او مسیر عبور از میدان مین را زمزمه میکند.
پ.ن ۱: تاریخ شهادت این سردار افتخار آفرین ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ میباشد. پیکر مطهر ایشان مفقود الاثر میشود؛ همانطور که آرزوی قلبی خودشان بود. روح پاک ایشان در یک مراسم نمادین در ۹ اردیبهشت ۶۴ در مشهد مقدس تشییع میگردد. لازم به ذکر است که پیکر ایشان پس از 27 سال از زمان شهادتشان کشف و به آغوش وطن بازگشته و در همان مزاری كه در سال 1364 در بهشت رضا مشهد مقدس به عنوان مزار شهيد مفقود تعيين شده بود، به خاك سپرده میشود.
پ.ن ۲: مقام معظم رهبری بر مطالعه این کتاب و آشنایی با این شهید بزرگوار، تأکید فراونی دارند. ایشان فرمودند: «... این اوستا عبدالحسین برونسی، قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود؛ شرح حالش را نوشتهاند، من توصیه میکنم و واقعا دوست میدارم شماها بخوانید؛ اسم این کتاب خاکهای نرم کوشک است ...». (۱۳۸۵/۳/۲۶)
فرم در حال بارگذاری ...