چهارباغ امروز با چهارباغ همیشگی فرق می‌کند. چهارباغی که وقتی گذرت به آنجا می‌اُفتاد باید چشمانت را فرو می‌بستی تا نبینی چه بر سر عفاف و حجاب فاطمی آورده‌اند! گوشهایت را می‌گرفتی تا نشنوی صداهای شیطانی‌ را! قدمهایت را بلند بلند برمی‌داشتی تا بگریزی از میان بیهودگی‌ها و برسی به جایی که کمی هوای پاک استشمام کنی! اما امروز اینجا، باید همه‌اش چشم شوی تا ببینی! همه‌اش گوش شوی تا بشنوی! باید آرام قدم برداری تا ریه‌هایت را پُر کنی از عِطر بهشتی که در هوا پیچیده است!

قاصدک‌ها خبر آوردند، همه بیایید، از خاکهای تفیده‌ی جنوب مهمان داریم. همه پروانه‌وار می‌آیند. صدای پای مهمانمان می‌آید. چشمانی چون ابر بهاری می‌گریند. لبهایی زمزمه می‌کنند: ای مسافران کربلا! ای نظر کردگان بانوی پهلو شکسته! ای عاشقان خسته‌دل! سلام بر شما! خوش آمدید ...

سلام بر شما که در تب و تاب ماندن و رفتن، رفتن را اختیار کردید، برای احیای دین و امروز آمدید برای احیایی دوباره. آمدید تا حیاتی دوباره به این کوچه‌های پُر شده از گامهای بیهوده و بی‌تکلیف بدهید. آمدید تا چراغ راه شوید برای آن جاده‌های مبهم سرگردانی‌ که غرق در ظلمات و تاریکی‌اند. آمدید تا شکفتن دوباره را، پاک شدن در دریای بندگی را تداعی کنید ...

چه آرامشی دارد سر بر تابوت شما گذاشتن و رازهای دل را واگویه کردن!

 

وداع با شهدا

 

چهار باغ امروز با همیشه فرق می‌کند. امروز اینجا خود بهشت است!

 

+ مراسم وداع با شهدا، جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸، چهارباغ عباسی، اصفهان.

   شنبه 8 تیر 13988 نظر »

 

گاهے با تو خلوت مے‌کنم، سخن مے‌گویم، با اینکہ ندیدمت، با اینکہ نشناختمت. تنها، یک خاطره از تو در ذهن من مانده است! از آنوقت که پیکر بی‌جانت را آوردند! با اینکہ کودکے بیش نبودم اما، از حال و روز همہ مے‌فهمیدم که داغت، داغ بزرگیست.

راست است کہ مے‌گویند: خداوند، شهدا را گلچین کرده است. تو هم از میان ما گلچین شدے؛ بلہ، گلچین شدے! چون به آنجایی رسیدی کہ مرگ برایت «احلے من العسل» شد...

از تو زیاد شنیده‌ام، از خوبیهایت! از ایمانت! از غیرتت! از حس وطن دوستانه‌ات! از عشقت به ولی فقیه...!

مادر جان و آقا جان تا زمانے کہ بودند، نام ابراهیم از زبانشان نمی‌افتاد. همیشہ به یاد تو بودند. این را از نگاهشان به قاب عکس زیبایت مے‌فهمیدم. 

هنوز، وقتے بابا و عمہ از تو حرف مےزنند، صدایشان می‌لرزد، چشمانشان مے‌گرید...

خاطرات تو را مرور می‌کنند، غبار روی قاب عکست را پاک می‌کنند، مزارت را در آغوش می‌کشند، تو را می‌بوسند ...

یادت فراموشمان نمے‌شود ...

به مناسبت سی و دومین سالگرد شهادت (۱۳۹۷/۱۰/۴)

سلامــ بر عموے عزیزم، عمو ابراهیــم

 

پ.ن: عموی عزیزم از شهدای عملیات کربلای ۴ هستند، که از غم انگیزترین عملیات دفاع مقدس است. این عملیات توسط  منافقین خائن وطنی لو رفت. شمار شهدای این عملیات حدود ۶۰۰۰ تَن گزارش شده است.

شادے روح همه‌ شهدا صوات. «اللهم صل علے محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

عمو ابراهیم

 


موضوعات: بال سرخ شهادت
   جمعه 7 دی 139726 نظر »

 

شوق پرواز داشتن، پرواز تا بینهایت، تا رسیدن به خــدا

مردی وارسته،

آنقدر وارسته که به عشق زمینی‌اش بگوید: «تو عشق سومی! عشق اوّلم خــدا، بعد پرواز و بعد ملیحه خانوم»

عشق به پرواز، 

پرواز به سوی حرّیت، رها شدن از زندان هَوس،

با وجودی سراسر عشق، از خودگذشتگی، انسانیت، شجاعت، ایثار ...

دلاور میدان جنگ،

تو جا مانده حج نبودی! 

گفتی: «مکه من این مرز و بوم است ...»

حاجیان به سمت منا و عرفات می‌رفتند و تو به سوی قربانگاهت،

آنها به سوی خانه خــدا و تو به سوی خودِ خــدا.

حَجَت قبول ... شهادتت مبارک ...

 

شهید بابایی

 

  15 مرداد سالروز شهادت شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی/ تولد 14 آذر 1329 در شهرستان قزوین/ شهادت 15 مرداد 1366 منطقه عملیاتی، مصادف با عید قربان.  

 

   دوشنبه 15 مرداد 139724 نظر »

 

«بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدِیقِین»

 

در یکی از معتبرترین دانشگاه‌های آمریکا تحصیل کرد و  مدرک دکترا گرفت؛ اما ذرّه‌ای فرهنگ بیگانه روی او تأثیر نگذاشت و همچنان به دنبال مقدّسات و ارزشهای اسلامی بود؛ حتی در آمریکا. او یک اسطوره بود. اسطوره‌ی جنگ و مبارزه با ظلم و کفر در مکتب اسلام و جهان. 

از کدامین حضورش در جبهه نبرد حق علیه باطل بگویم؛ جبهه لبنان، نبرد با رژیم شاهنشاهی طاغوت، جبهه کردستان و یا جبهه خوزستان ... دلبسته مقام و منصب دنیایی‌اش نشد و ثابت قدم بود در مسیر هدف و رسالتی که بر دوش داشت.

بت دنیا را شکست و وجودش را از همه قید و بندهای دنیایی رها ساخت و شجاعانه علیه ستمگران جنگید؛ برای برافراشته شدن پرچم حق و سبکبال، چون عاشقی دلداده به استقبال شهادت شتافت. امام خمینی او را «سردار پر افتخار اسلام» نامید و شهادتش را «انسان ساز».

 

«ای خدای بزرگ اکنون که به سراغ تو می‌آیم از تو هیچ انتظاری ندارم، آنچه کردم فقط به خاطر عشق به تو بوده است.»

 

 شهید دکتر مصطفی چمران، تولد ۱۳۱۱ قم، شهادت۱۳۶۰/۳/۳۱ دهلاویه 

 

 و بشنــو از کلام دوست : 

«هنر آن است که بی‌هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی برای خدا به جهـاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوا، و این هنر مردان خداست.»[۱]

 

هنر مردان خدا

 

ــــــــــــــــ

۱ _ پیام امام خمینی به مناسبت شهادت دکتر چمران، ۱۳۶۰/۴/۱

 

   سه شنبه 29 خرداد 139716 نظر »

 

" شکستـن نفـس "

باران شديدی در تهران باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد می‌خواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد. ابراهيم از اين کارها زياد انجام می‌داد. هدفی هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زمانی که خيلی بين بچه‌ها مطرح بود!

 

 خاطره جمعی از دوستان

♦ برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 

 

 

   دوشنبه 7 خرداد 1397نظر دهید »

1 2