نُه سال از آن روز میگذرد. آن روزی که خسته و نالان، از همهی دنیا به تنگ آمده بودم. روبروی گنبد فیروزهای مسجد جمکران در سکوت سنگین خودم نشسته بودم و با تو درد دل میکردم؛ با تو که فکر میکردم از من دوری. گاهی هم گله میکردم که چرا صدای این دلِ…
بیشتر »