« میرسد بهار | بیتفاوتها! » |
قرنهاست که میگوییم: «ای کاش روز عاشورا در کنارت بودیم، حسین جان!» و آنگاه با نوحهای جانسوز، گریه سر میدهیم و به پهنای صورت، اشک میریزیم و حسرتمان را تکرار میکنیم: «ای کاش روز عاشورا در کنارت بودیم، حسین جان!»
عاشورا، اما مکرر در مکرر، هر لحظه بازآفرینی میشود بیآنکه حواسمان باشد. گو اینکه تصور میکنیم عاشورا در 61 هجری تمام شد و آنان که وسعت دید بیشتری دارند، هر جا جنگ مسلحانهای بین حق و باطل باشد را عاشورا میدانند و چنین میپندارند که تکرار عاشورا، فقط در هنگامه چنین نبردی است. واقعیت اما، چیز دیگری است. ما چه در صلح و چه در جنگ، هر روز و هر روز، در بطن عاشوراییم، ما هر لحظه در حال انتخاب هستیم که در سپاه حسین(علیهالسلام) باشیم یا در لشکر یزید و شمر و عبیدالله و ابن سعد و حرمله.
حسین(علیهالسلام)، قبل از آغاز عاشورا، آنگاه که به او پیشنهاد بیعت با یزید داده شد، انتخابش را کرد و سخنی گفت که برای همیشه تاریخ ماندگار شد: «مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح میدهد.» اینک به استناد همین انتخاب و همین یک جمله، همه ما هر روز، بارها عاشوراهای کوچکی را در حد و اندازه زندگیهایمان تجربه میکنیم. بسیاریمان در این عاشوراها، یکراست سراغ لشکر یزید میرویم و به آنها میپیوندیم و بسیاری دیگر نیز حسینی میشویم و گروهی نیز یک پایمان در بارگاه عبیدالله است و پای دیگرمان در خیمه گاه اباعبدالله(علیهالسلام)...
عاشوراهای ما، انتخابهایی است که لحظههای عمرمان را فرا گرفته است.
راننده تاکسیی که میتواند از ناآشنایی مسافرش به مسیر سوء استفاده کند ، کارمندی که در معرض گرفتن رشوه قرار دارد، بانکداری که میتواند با دستکاری در حسابها، اختلاس کند، قاضیی که قدرت دارد حقی را جابجا کند، روزنامهنگاری که برای جلب بیشتر مخاطب بین تیتر درست و غلط انتخاب میکند، مدیری که در استخدام بین متخصص کارآمد و آشنای ناکارآمد مردد است یا برای ارتقاء مقامش میتواند علیه رقیبش توطئه کند، تولید کنندهای که میتواند مشخصات نادرست برای معرفی محصولش بنویسد، سیاستمداری که برای رأی آوردن، بین حفظ حرمت یا آبروریزی مخیر است و بین راست و دروغ انتخاب میکند و همه و همه در معرض انتخابهای روزانه هستند. در این میان، کسی که نمیتواند از چند رأی، از مبلغی پول، از یک پست اداری یا از تعدادی مخاطب بگذرد، چگونه میتواند ادعا کند که اگر در روز عاشورا بود، از جانش میگذشت؟!
بزرگترین کار امام حسین(علیهالسلام) در عاشورا، انتخاب درست بود، انتخاب بین عزت و ذلت ؛ و ما هر لحظه در معرض انتخاب هستیم. انتخاب بین عزت و ذلت، حلال و حرام، مردانگی و نامردی، مردمداری و مردمآزاری، حسن خلق یا بداخلاقی، راستگویی یا دروغ، احقاق حق یا حق خوری و ... . درست است که ما عاشورای 61 را درک نکردیم ولی اگر نیک بنگریم، هر کداممان هزاران عاشورای فردی را پشت سرگذاشتهایم، با سربلندی یا سرافکندگی.
یادمان باشد که برای بودن در رکاب حسین(علیهالسلام) ، لازم نیست حتماً به عاشورای 61 برگردیم یا حتماً منتظر میدان جنگی باشیم که مردان مسلح در دو سوی آن، آرایش نظامی گرفتهاند. ما هر جا که در معرض انتخاب هستیم، درست مانند حسین(علیهالسلام) که در معرض انتخاب بود، در بطن عاشورا قرار گرفتهایم. اگر درست انتخاب کنیم، در کنار حسین (علیهالسلام) و ابوالفضل(علیهالسلام) هستیم و اگر انتخابمان حرام باشد، در رکاب یزید و شمر و حرملهایم.
هر انتخابی در هر لحظهای از زندگی، یک عاشورای کوچک است؛ این است که گفتهاند و چه زیبا هم گفتهاند که "کل یوم عاشور و کل ارض کربلا".
راستی، شما در آخرین عاشورای زندگیتان، کدام سمت رفتید؟ *
* نویسنده: جعفر محمدی٬ مدیر مسؤول سایت تحلیلی خبری عصر ایران
فرم در حال بارگذاری ...