« در یک نگاه، پاییزی که گذشت. ۲آثار خلاقانه‌ی پیکاسوی کوچک من! »

 

اِپیزود اوّل*

 

”یک صبح نسبتاً سرد پاییزی“

با خوشحالی وارد خانه شد. قرار بود از طرف مدرسه به استخر بروند، به گفته‌ی مسئولین بزرگوار مدرسه یک اردوی تفریحی، ورزشی! چه شوق و ذوقی داشت، می‌گفت: ”مامان باید برگه‌ی رضایت‌نامه را امضا کنید؛ تازه! گفتند: پدر هر کس که می‌تونه، برای کمک بیاد استخر، منم گفتم بابای من میاد!“

ـ ”طاها!!! شاید بابا نتونه! اصلا ما که هنوز بهت اجازه ندادیم!“

خلاصه که از طاها اصرار و از ما انکار. 

ـ ”بچه هوا سردِ! مریض می‌شی!!!“

اما گوشش بدهکار این حرفها نبود که نبود. از دست مدرسه و برنامه‌های بی‌وقتش!

روز موعود فرا رسید. یک صبح نسبتاً سرد پاییزی! بعد از چند روز بارش باران. مه غلیظی هوا را پوشانده بود. پدر خانواده هم که مجبور شده بود بخاطر دلِ فرزندش مرخصی اجباری بگیرد و ... 

از بقیه‌ی ماجرا که بگذریم، پدر طاها مراتب اعتراضش را به مدرسه اعلام کرد، که این اردو مناسب این فصل از سال نیست! ظاهرا استخر تخفیفات ویژه‌ای برای این فصل سال اعمال کرده بود. خوب بهتــر نیست در فصل گرما نیز، ما را از تخفیفات ویژه‌ی خود بهره‌مند سازید! 

یادِ خانم هَداوند افتادم. گویا تخفیفات استخر مزبور، شامل حالِ حوزه‌ی ما هم شده است! اخیرا، خانم هداوند اعلام کردند که هر کس مایل است از تخفیفات ویژه‌ی استخر استفاده کند، با مراجعه به ایشان ثبت نام نماید. 

وااااای لَرزَم گرفت! باید به فکر تهیه یک کُرسی باشم، هوا بسی سرد شده است!!!

ادامه دارد...

 

* فارسی را پاس بداریم! برای آشنایی با معنای این واژه‌ی بیگانه کلیک کنید.

 

   سه شنبه 4 دی 1397
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(8)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
8 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم
5 stars
سلام خداقوت چه جالب به اطلاعاتم اضافه شد . من که داشتم متنت را میخوندم لرز کردم چه برسه ..... حالااااا...... بچه ها خوب می دونند چجوری و با استفاده از چه ترفندهایی پدر و مادر را راضی به انجام کاری که اونا دوست دارن بکنن ... خدا خانواده تون را حفظ کنه خوش باشید الهی !
1397/10/06 @ 08:00
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
سلام تسنیم جان! آره دیگه آدم لرزش می‌گیره! من که سرماییم! اصلا هر چیز به موقع‌اش خوبــه، به فصلش! اما بستنی تو زمستونم می‌چسبه این استثناء ! :)) ـــــــــــــــ خداوند خانواده شما را هم حفظ کنه :))
1397/10/06 @ 10:03
نظر از: ریاحی [عضو] 
5 stars
سلام. ممنونم. جالب بود خصوصا بیان معنی اپیزود. یاد سریال ستایش افتادم. سه تا فصل بود انگار
1397/10/05 @ 10:05
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
سلام حدیث عشق! ممنونم بابت حضورت! بله ستایش سه فصل، البته هنوز فصل سومش پخش نشده، اما اون سریالِ، اپیزود مجموعه داستانهای کوتاه چند بخشی هست حتما ادامه اپیزودهای منو دنبال کن ... :))
1397/10/05 @ 10:44
پاسخ از: ریاحی [عضو] 
5 stars
سلام برای همین ستایش رو مثال زدم. نمیدونستم شاملش میشه یا نه. چشم بشرط حیات و...
1397/10/05 @ 13:03
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
:))
1397/10/05 @ 13:37
نظر از: ربیع الانام [عضو] 
5 stars
چه جالب خودش میبُره خودش میدوزه:))) وااای مهربونی باباشووووو مرخصی اجبااااری احسنت به این پدر نمونه((:
1397/10/05 @ 08:27
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
سلام دوست عزیز آره از ذوقش که با دوستاش می‌خواد بره استخــر خودش بریده بود و دوخته بود :)) اصولا بابای طاها از این مهربانیها زیاد داره، من که گاهی بهش خرده می‌گیرم، که زیاد دل به دل بچه‌ها نده، اما انگار نمی‌تونه :)) البته در صورتی که خواسته‌هاشون معقول باشــه‌! ـــــــ ممنونم از شما دوست خوبم
1397/10/05 @ 10:56


فرم در حال بارگذاری ...