همینطور که در نمایشگاه کتاب قدم می زدم و به دنبال کتابی برای پسرم بودم، یک یار مهربان نظرم را جلب کرد که برای معرفی او به نوشته پشت جلدش بسنده می کنم:
کتاب « نام من قرآن است » آغازی برای آشنایی کودکان با قرآن است و به اصلی ترین پرسشهای آنان درباره ی قرآن پاسخ می دهد. در این اثر ارزنده، قرآن خود سخن می گوید و در ارتباطی نزدیک با کودکان، به معرفی خود می پردازد.
چرا خدا قرآن را فرستاده است؟
فرق قرآن با بقیه کتابهای آسمانی چیست؟
آیا قرآن تا الآن کم و زیاد نشده است؟
قرآن درباره ی چه چیزهایی حرف می زند؟
+ پسر من که عاشق این یار مهربان شد؛ کوچولوی شما هم حتماً عاشقش میشه ( :
بدن آهو، یک قسمتی دارد به اسم نافه. خون وقتی وارد نافهی آهو میشود، تبدیل به مشک میشود که عطر بسیار خوشبویی است، و چقدر قیمت پیدا میکند و مردم آن را به سر و صورت و جامهی خود میکِشند. دستگاه الهی هم درست مثل نافـهی آهو است ! یعنی هر کس، هر قدر هم که آلوده باشد، وقتی به آن جا میرود پاک و معطر میشود. گذشتهی او اصلاح میشود و تمام بدیهایش بـه خوبی بـدل میشـود. آنجا جایی اسـت که بدیها و گناهان به حسنه و زیبایی و خوبی بدل خواهند شد. درست مثل آب گلآلودی که به دریا برسد. آب آلوده همین که به دریا رسید پاک و زلال خواهد شد.
♦ برگرفته از کتاب مثل شاخه های گیلاس
♦ تألیف محمدرضا رنجبـر
" شکستـن نفـس "
باران شديدی در تهران باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد میخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد. ابراهيم از اين کارها زياد انجام میداد. هدفی هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زمانی که خيلی بين بچهها مطرح بود!
♦ خاطره جمعی از دوستان
♦ برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم