قرار نیست که همیشه بهانه‌ای باشد، گاهی بی‌بهانه دلت می‌گیرد!

بی‌بهانه دلت تنگ می‌شود! 

بی‌بهانه چشمانت می‌گرید!

بی‌بهانه لبانت می‌خندد!

بی‌بهانه ...

امروز، روز بی‌بهانه‌های من است!

دلم بی‌بهانه می‌گیرد!!!

بی‌بهانه باران می‌خواهد!

بی‌بهانه آرامش می‌خواهد، آرامشی بی‌منتها!

بی‌بهانه تو را می‌خواهد!

دلم بال پرواز می‌خواهد!

دلم دعای باران می‌خواهد، بارانی که ببارد و بشوید دل زنگار بسته‌ام را!

اصلا دلم یک خانه تکانی حسابی می‌خواهد، تا پاک شود، پاک پاک پاک!

من و اینهمه بهانه‌های بی‌بهانه!!!

دوباره بگویم؟! دلم تو را می‌خواهد!

دلم همان قرار «شاه و گداییمان» را می‌خواهد!

دلم «ضمانت و ملجاء درماندگانت» را می‌خواهد!

دوباره بگویم؟! دلم تو را می‌خواهد!

 


موضوعات: دل‌ نوشته
   چهارشنبه 16 آبان 139732 نظر »

 

آمدند از پسِ فرسنگها فاصله، با پاهایی تاول‌زده و خسته، با دلی سوخته از داغِ مصیبتت، با چشمانی آبیاری شده از نمِ اشکِ عزایت، تا تو را بخوانند و به تو سلام دهند. امّا من...! آقا جان! من هم اینجا، از پسِ فرسنگها فاصله، دلِ داغدارم را به سوی تو روانه می‌کنم، به کنج حرمِ شش گوشه‌ات، تا نام زیبایت را بخوانم. رو به قبله می‌ایستم، چشمانم را می‌بندم، به رسم ادب، دستم را روی سینه می‌گذارم، تا تو را سلام دهم.

السَّلامُ عَلی ولِیِّ اللهِ وَ حَبیبِهِ

السَّلامُ عَلی خَلیلِ اللهِ وَ نَجیبِهِ

السَّلامُ عَلی صفِیِّ اللهِ وَ ابنَ صَفیِّهِ

السَّلامُ عَلَی الحُسَینِ المَظلُومِ الشَّهیدِ

السَّلامُ عَلی اَسیرِ الکُرُباتِ وَ قَتیلِ العَبَراتِ ...

آقا جان! به اندازه‌ی همین یک سلام از راه دور پذیرایم باش.

 

   سه شنبه 8 آبان 139729 نظر »

 

 گفت: «شنیده بودم جاذبه‌ی عشق حسین، امّا دیدنِ این جاذبه که چطور میلیون ها نفر را از سراسر جهان به سوی خود کشانده است؛ حال و هوای عجیبی دارد. کاش تو هم همسفرمان بودی و می‌دیدی که چگونه همه در کنار هم، راهیِ راهی شده‌اند که مقصدشان حسین است».

کاش بودم و می‌دیدم! کاش بودم و می‌دیدم که چطور قدم به قدم، موکب به موکب می‌روند تا زیرِ لوایِ حسین علیه‌السلام، با ندای «لبیک یا حسین، لبیک یا مهدی» قیام حسینی را به ظهور مهدوی متصل کنند.

در میان سیل جمعیتی که روانه شده‌اند به سوی حسین، زمزمه‌ی ظهور شنیده می‌شود؛ راست می‌گفت: «اربعینی که مقصدش مهــدی است».

 

   پنجشنبه 3 آبان 139722 نظر »

 

چقــ ــدر زیباست 

بــ ــه یادِ تــ ــو بــ ــودن

هــ ـــر ساعت

هــ ـــر لحظــ ــه ...

 

یار مهدی

 

 


موضوعات: منتظران ظهور
   چهارشنبه 2 آبان 13975 نظر »

 

این روزها دلم می‌خواهد گوشه‌ای بنشینم و غرق شَوَم در عکسها، فیلمها و خاطرات سفر به کربلا...

 

کربلا، بین الحرمین

 

وقتی که دعوت شده‌ای و خودت هم نمی‌دانی! آنوقت که خبر آوردند همه چیز مهیّاست، آماده‌ی سفر باش! آنقدر غِیرِ منتظره تا به خودت بیایی، می‌بینی که در حال بستن کوله‌ات هستی و راهی. دلت بی‌تاب است، بی‌قرار است. پایِ دلت زودتر از پای تَنَت راهی می‌شود. پا در مسیر که گذاشتی دیگر خستگی برایت مفهومی ندارد. گاهی عمودها را می‌شماری، گاه کیلومترها، لحظه‌ها، ثانیه‌ها... کِی به مقصد می‌رسم؟ قدم‌قدم می‌روی تا قدم آخر. به بین‌الحرمین که می‌رسی، گویا پا در بهشت خدا گذاشته‌ای. حضور ملائکی که برایِ زیارت صف کشیده‌اند را حس می‌کنی. مُرَدَدی؛ به کدام طرف بروم؟ می‌ایستی روبری حرم؛ سلام می‌دهی. دلت می‌خواهد پلک نزنی؛ فقط بِبینی، امّا اشک امانت را بریده. داخل حـــرم می‌شوی، شش گوشه را در آغوش می‌گیری، لَبانت را بر شبکه‌های ضریح نورانی‌اش می‌گذاری از شرابِ طهورِ حُبِّ حُسَین می‌نوشی آرام می‌شوی، سیراب می‌شوی...

آقا جان! دوباره دلم هوای شرابِ طهورِ حرمت را کرده. دعوتم می‌کنی؟ اربعین نزدیک است؛ نَکُنَد از جاماندگان این قافله باشم؟!

 

+ عکس مربوط به سفر کربلا زمستان 95

 

   دوشنبه 23 مهر 139751 نظر »

1 ... 25 26 27 ...28 ... 30 ...32 ...33 34 35 ... 45