« یا ستار العیوبقطره و دریا »

 

 

چندین بار به او تذکّر داده بودم، که دیگر آن کار را انجام ندهد!!! 

«پسرم؛ کار بدی است... خطرناک است... !!!»

امّا عالم بچگی بود و بازیگوشی و دوباره تکرار همان خطا. نادم و پشیمان آمد به کنارم، و گفت: «مامان ببخشید...» 

با عصبانیت او را طرد کردم. به او گفتم: «برو... دوستت ندارم...»

چند ساعتی گذشت؛ برای اینکه دلم را به دست بیاورد، تُندتُند اسباب‌بازیهایش را  جمع کرد و مثل یک بچه‌ی  خوب و مؤدب، گوشه‌ای نشست. 

صِدایـم زد: «مامان جان، هنوز قهری... مامان ببخشید... مـامـان!!! دوستت دارم... قول می‌دهم کار بد نکنم...»

مهر مادری است دیگر... دلم نیامد، نگاهش کردم و بعد آغوشم رو برایش باز کردم... او را در آغوش گرفتم و بوسیدمش، او هم قولِ قولِ قول داد که  تکرار نشود... 

خدایا، من هم به آغوش پر از مهر مادرانه‌ی تو ایمان دارم. اگر طَردم کنی، عتابم کنی، قهرم کنی، باز هم به آغوش پر از مهر تو بازمی‌گردم و تو را می‌خوانم، و تو را می‌خواهم، تا این بنده‌ی خطاکار را بپذیری...

 

 «فَوَ عِزَّتِكَ يا سَيدي لَوِ انتَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَ لا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ»

به عزتت سوگنـد! اگـر مـرا برانی، از درگاهت نخواهـم رفت و از التماس به پیشگاهت دست نخواهـم شست...

 

  ابوحمــزه ثمالی ، فراز شانـزدهم

 

 

   جمعه 11 خرداد 1397
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم
5 stars
واقعاً اگر خدا می خواست با کوچکترین گناه ما از ما روی گردان بشه دیگه سنگ روی سنگ بند نمی شد و چقدر ما بدبخت بودیم ... خدا را شکر که خدا راه نجاتی برای ما باز گذاشته که اونم بخشندگی خودشه ... خدایا ساده میگم قربونت برم که اینقدر خوبی !(منظورم قرب و نزدیکی به اوست)
1397/04/03 @ 21:55
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
سلام به دوست عزیزم تسنیم بله حق با شماست اگر بخشندگی خدا نبود ...
1397/04/05 @ 08:47
نظر از: صهباء [عضو] 
خدایا این ببخشید رو از ما نگیر؛هیچوقت.
1397/03/27 @ 08:40
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars
سلام علیکم ان شاءالله دوست خوبم
1397/04/05 @ 08:53


فرم در حال بارگذاری ...